ختم کلام/سعید فرج پور

۱- انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۶ حلقه سوم پیوند خورده به عقلانیت نیروهای سیاسی کشور در سال ۹۲ بود که با ملاک قرار دادن ممکن ها،راه را برای امکان توسعه کشور و پرهیز از ماجرا جویی های فرصت سوز هموار تر از گذشته ساخت.مجموعه ای از نیروهای عملگرای وابسته به نظام سیاسی در تعامل با نیروهای مدنی خارج از آن،این بار برآن شدند تا آرمانهای بلند خود را برای محقق گشتن،علی الحساب به گوشه ای نهاده و بخشهای ممکن این آرمانها را به صحنه سیاست ورزی کشور بیاورند.برهم کنش راهبرد این طیف با همراهی بسیاری از نیروهای خردورز سیاسی کشور که شاید با نیروی گریز از مرکز بیشتری نسبت به نظام سیاسی به حیات خود ادامه می دهند،موجب شد برغم ساخته و پرداخته شدن بارویی بلند از تخریب و بی رسمی نسبت به عملکرد دولت تدبیر و امید،حیات این دولت برای دوره دوم نیز تداوم یافته تا دولتمردانش با کام گرفتن از قدرت به دست آمده از آراء عمومی، کام پایگاه اجتماعی خود را نیز شیرین سازند.
۲- هنوز چند هفته از این پیروزی شیرین نگذشته بود که برخی تغییر رویه ها در رفتار دولت محترم نمایان شد و اندک اندک به نگرانی برخی از حامیان دیروز و امروز دولت دامن زد و نقدهایی کوچک و بزرگ از گوشه گوشه پازل متحد حامیان دولت که در انتخابات برمبنایی حداقلی به چیده شدن و آرام گرفتن در کنار یکدیگر تن داده بودند نقش بست و منتشر شد.فارغ از وارد و یا ناوارد بودن این انتقادها،باید به ریشه یابی شکل گرفتن آنها پرداخت و به حوزه عمومی جامعه پاسخ مستدل داد که چگونه و به چه واسطه ای می توان به این تغییر رویکرد ها رنگ عاقلانه ای زد و آن را در گوشه ای از کاسه صبوری خود تحمل نمود و آنها را مشروع دانست؟
۳- آیا دولت بواقع از آنچه قولش را به حامیانش در روزهای انتخابات داده بود فاصله گرفته است؟بدون شک پاسخ به این پرسش مستلزم دراختیار داشتن اطلاعات کافی از ضرورتهای رفتاری این روزهای دولت است.اطلاعاتی که نه تنها در این دولت بلکه در هیچ دولتی با شفافیت کامل به حوزه عمومی جامعه منتقل نشده است تا پایگاه اجتماعی حامی هر یک از دولتها بر مبنای آن رفتارهای دولتهای مورد حمایت خود را هم پایش و نقد نمایند و هم برمبنای همین ارزیابی ها موقعیت خود را نسبت به رویکردهای آن تنظیم کنند.هرچند این پذیرفته است که بسیاری از فرایندهای پشت پرده قدرت بنا به مصلحتهایی قابل انتشار در بخشهای عمومی جامعه نیست اما آیا این اطلاعات را حتی نمی توان در اختیار حلقه ای انتخاب شده و مدون از شخصیتهای مرجع سیاسی که به نوعی پایگاه اجتماعی حامی دولت را نمایندگی می کنند،قرار داد؟اگر امروز دولت ناچار است ابراستراتژی های دیگری به جز آنچه که در پویشهای انتخابات خود بدان پرداخته را پی بگیردو ضرورتهای دیگری را در کشاکش تعامل با ساختار قدرن برآورد و احیانا مشارکت بیشتر آن بخش از قدرت را در حوزه های اقتصادی یا تولید اشتغال مهیا سازد،مطلع بودن الیت جریانهای سیاسی حامی دولت از این ضرورتها نباید چندان دور از انتظار باشد.اگر نمی توان این ضرورتها را در بستر رسانه نقل کرد و به افواه عمومی منتقل ساخت؛لااقل می توان با طراحی یک حلقه اتصال از عناصر مرجع سیاسی حامی دولت موضوعات را به این کنشگران منتقل نمود تا با پی ریزی گفتمانی متفاوت از گفتمان حمایتی در دوره انتخابات،همچنان به حمایت از آن ادامه داد.شکی نیست که امروز در حوزه عمومی جامعه دیگر نمی توان تنها با تکیه بر گفتمان برجام و بازسازی دستاوردهای احتمالی آن(که احیاینا بنا به دلایلی غیرقابل توصیف عملی نشده یا محسوس نیست)از دولت حمایت نمود و بدنه اجتماعی را قانع ساخت.

اگر بر ناکارآمدی این گفتمان عدم ایجاد تحول محسوس در حوزه های اقتصادی،پولی،بانکی،سیاسی و اجتماعی را بیافزاییم در خواهیم یافت که پی افکندن یک گفتمان جدید برای حمایت از دولت در جامعه تا چه اندازه (در سایه دلایل غیر شفاف تغییر رفتار آن) ضروری است.اگر دولت محترم هنوز به پایگاه اجتماعی خود وقعی می گذارد(که معقول باید بگذارد)لازم است نسبت به بازسازی رابطه خود با پایگاه اجتماعی حامی اش اقدام عاجل و موثر انجام دهد وگرنه ریزشهایی که اندک اندک صداهای آن در سپهر عمومی به گوش می رسد سرنوشت دلپذیری را نه برای دولت و نه برای مردم رقم نخواهد زد.

پی افکندن سپهر زبانی این گفتمان بازسازی شده و جدید مستلزم وجود اطلاعات کافی از موقعیت دولت محترم در رویکردهای متفاوت آن بخصوص در دامنه مطالباتی است که در دوران انتخابات به آنها دامن زده شده است،اطلاعاتی که انتظار می رود دولت محترم با رجوع به حلقه های واصل خود به احزاب و گروههای حامی خود در اختیارشان قرار دهد؛وگرنه در شرایطی که دولت عملا ارتباط ارگانیک خود را با پایگاه اصلی اجتماعی اش قطع نموده و در عین حال با جریان رقیب خود مهربان تر می نماید!و اصولا از ضرورت این تغییر رفتار دم برنمی آورد و پایگاه اجتماعی خود را مدام به گمانه زنی های غیر مستند وامی دارد و یا به رواج بدبینی به جامعه حامی،نسبت به خود دامن می زند؛چگونه می توان در سایه عدم آگاهی بخشهای مرجع پایگاه اجتماعی حامی دولت از این ضرورتها که منجر به تغییر رفتارهای اعتمادسوز دولت شده،هم به ساخت این گفتمان پرداخت و هم فهم آن را در جامعه ممکن ساخت؟
۴- دولت از این منظر می بایست لااقل به خودش رحم کند!مطالبه کنشگران سیاسی حامی دولت و در راس آنها اصلاح طلبان نه مشارکت مستقیم در قدرت است و نه حتی هماهنگی در چینش قدرت با آنهاست.اصلاح طلبان با ادامه روند حمایت مشروط خود از دولت محترم تنها خواستار آنند تا با فهم همه حقایق لابی ها و پشت پرده های دولت در تعامل با جریان مقابل و احتمالا مشروع فرض کردن همه این پشت پرده ها،چنانچه با منافع ملی تقابلی نداشته باشد،سبک حمایت خود از دولت و گفتمان آن را بازسازی نموده تا از ریزش احتمالی پایگاه اجتماعی و اصطلاحا ((قهر توده ها ))جلوگیری کنند.

یافتن حلقه ای قابل اعتماد از میان شخصیتهای اثرگذار در پایگاه اجتماعی دولت و انتقال اطلاعات مربوط به این تغییررویکردها نباید چندان کار دشواری باشد.وقتی که پاره ای از تغییر رفتارها بدانجا کشیده می شود که دولت محترم گاه نمایندگان و مدیران سیاسی خود را(اعم از بخشداران و فرمانداران و…)از جریان مقابل خود در انتخابات،انتخاب می نماید(جریانی که در دوره انتخابات نشان داد که تنها با دولت چالش گفتمانی ندارد بلکه برای تخریبش می تواند به هر وسیله ای اعم از تخریبها و دروغها و فضاسازیهای دور از انصاف دست بزند)، بدون فهم پشت پرده های این تغییر رفتارهای غیر قابل باورکه گاه به استحاله بیشتر شبیه می شود ادامه حمایت جریانهای اصیل حامی دولت در انتخابات ۹۶ بسیار دشوار به نظر خواهد رسید.